تا که سرویس طلا تن میکنی در شهر غوغا میشود
کار بازار طلا میگیردو هر لحظه بالا میشود
تا می آیی مازراتیهای تهران پشت هم ترمز زنان
پیش پایت جشن پورشه در تمام شهر بر پا می شود
بارها گفتم "برند"خارجیها،لندیها را نپوش
باز پوشیدی "برند"خارجیها مارک اینجا میشود
کفشهایی را که در بازار فردوسی خریدم هم نپوش
باز پوشیدی و در میدان فردوسی چه بلوا میشود
گفتمت کیفی که بازارمنوچهری خریدم برندار
برده ای دانشکده انجا سرت هر روز دعوا میشود
گفتمش مخمل نپوش این سبز دامن ها ی دور توکییند
فتنه در زنجیره ی انسانی تهران مهیا میشود
خارو خاشاک است خیابانهای تهران یاگل پیراهن است
این که اینک شهر آشوبی تن معشوقه ما میشود
فاراب